دلهره های یک مادر

دلهره های یک مادر

به فرزندم که در حال تماشای تلویزیون است نگاه می کنم . به او تذکر می دهم تا عقب تر بنشیند که به چشمانش آسیبی نرسد ، محو دیدنش می شوم وقتی می خندد ناخودآگاه می خندم . وقتی سرفه می کند ،نگران می شوم . نکند مریض شده است ؟ نکند مریضی اش جدی باشد؟انفولانزا نباشد؟

این احساسات را خیلی از شما مادران تجربه کرده اید. و البته شما پدران با کمی تفاوت .اما معمولا ما مادرها به خاطر

ارتباط نزدیک تر و روحیه ی خاص زنانه مان نسبت به فرزندان نگرانی های بیشتری داریم. همه ی ما از لحظه ای که متوجه می شویم  فرزندی قرار است پا به زندگی مان بگذارد ، در کنار شادمانی ،احساس مسئولیت و کمی نگرانی و اضطراب را تجربه می کنیم .

از نخستین روزهای مادر شدن مان ، حتی قبل از تولد ،به بیشترین چیزی که فکر می کنیم ، سلامتی جنینی است که به همراه داریم . از  راه رفتن ، غذا خوردن ، نحوه ی نشستن و تا فشار های عصبی و روحی را کنترل کرده و سعی می کنیم ۹ ماه بهترین میزبان برای عزیز ترین مهمان زندگی مان باشیم .

وقتی اطرافیان می گویند ، این روزها را قدر بدان که با تولد فرزند تازه مشکلاتت شروع می شود ،برایمان قابل تصور نیست و گمان می کنیم این گفته واقعیت ندارد . وقتی فرزندمان به دنیا بیاید از شرایط موجود بهتر است . اما آن ها که تجربه ی مادری را دارند حتما اولین روزهای تولد فرزندشان را به یاد می آورند .روزهایی که نوزاد شب و روزش را با آن ها هماهنگ نمی کرد، و حساب و کتاب زندگی شان را به هم می ریخت . که البته در این مرحله پدران نیز از این موهبت دور نخواهند ماند.

 

من نیز مانند مادرها ی دیگر آن روزها دوست داشتم زودتر سپری شود و فرزندم بزرگ تر شود. یادم می آید یک بار که از شیطنت های پسر نوپایم به تنگ آمده بودم و از نگرانی دائم از ترس زمین خوردن او شکایت می کردم  ، یکی از آشنایان که  پسری دانشجو داشت ، با لحنی سرشار از تجربه به من گفت : قدر این روزها را بدان که وقتی بزرگ تر بشود ،سختی ها و نگرانی هایت چند برابر بزرگ می شود.

هر چند معنی حرفش را درک نکردم اما حالا که پسرم روز به روز بزرگ تر می شود ، با تمام وجود حس می کنم هر روز نگرانی های من و پدرش نیز بزرگ تر می شود. اولین روزهایی که به مهد کودک می رفت . حرف های جدیدی که یا می گرفت. حرکاتی که از سریال های طنز تقلید می کرد ،سوالاتی که می پرسید ،همه و همه به من هشدار می داد که باید خود را آماده کنم .

 

دفعه ی اول که هنگام بازی حرف نامناسبی  را زد که در مهد از دوستش شنیده بود ، من چند لحظه ای بهت زده نگاهش کردم ، نمی دانستم چه عکس العملی نشان دهم ؟  دعوایش کنم ،به رویش نیاورم ، بخواهم تا دیگر چنین حرفی نزند؟یادم هست  او را محکم در آغوش گرفتم . انگار در آن لحظه آرزو داشتم به عقب برگردم .مانند روزهایی که جنین ناشناسی بود که من برایش کتاب می خواندم یا نوزاد ناتوانی بود که در آغوشم از خطرات و آسیب ها حفظش می کردم ، بتوانم کنترل بیشتری رویش داشته باشم اما می دانستم که این تازه اول راه است.

او روز به روز بزرگ تر می شود و هر روز توانایی بیشتری کسب می کند و به حکم طبیعت از من دورتر شده ،زمان بیشتری را خارج از خانه ،در مهد کودک،مدرسه،دانشگاه ،محل کار و جامعه طی می کند. با گذر زمان مستقل تر شده و من و پدرش نمی توانیم همیشه کنار او باشیم ،و در اطراف او علاوه بر ویروس ها و میکروب ها هزاران خطر دیگر وجود دارد که ما به عنوان والدین موظفیم فرزندمان را از آن ها مصون کنیم . اما چگونه؟

 

در قدم اول باید نسبت به خطراتی که فرزندمان را تهدید می کند آگاه باشیم . خطراتی که مانند دنیای اطرافمان مدرن شده و برای مقابله با آن باید آگاهی کافی داشت .یکی از مسائلی که ذهن خیلی از والدین مثل من را به خود مشغول می کند ، آمار و ارقامی است که از ابتلا به اعتیاد گفته می شود. آماری که هر روز بیشتر شده و طبق آن سن ابتلا به مواد کم تر می شود.

 

حتما شما مادر و پدر ها هم وقتی می شنوید که سن ابتلا به اعتیاد از دانشگاه به دبیرستان و در برخی موارد به دوره ی راهنمایی کشیده شده است ، نگران می شوید. هر چند آمار وجود ۳۰۰۰۰ دانش آموز معتاد از طرف  وزیر آموزش وپرورش رد شده است اما هیچ کس منکر پائین آمدن سن اعتیاد نیست و ما خانواده ها باید زودتر خود را مجهز کرده و فرزندانمان را برای رویارویی  و مقابله با آن آماده کنیم .

شروع این آمادگی از سنین پائین باید انجام گیرد . اگرخطرات پیرامون فرزندمان را نادیده بگیریم ،روزی به خود می آئیم که خیلی دیر است . همیشه گفتند :پیشگیری بهتر از درمان است .

راه های زیر می تواند به ما کمک کند تا در حد توانمان کودکان مان را  از اعتیاد و انحرافات اخلاقی دیگر دور کنیم :

۱- اولین و مهم ترین قدم این است که به فرزندمان فرصت زندگی در «خانواده ای سالم» را بدهیم.امنیت روانی که کودکان در سال های اولیه ی زندگی کسب می کنند به آن ها کمک می کند تا در آینده شخصیت محکمی داشته باشند .برای داشتن خانواده ای سالم مهم ترین رکن ارتباط زن و شوهر است که وقتی پدر ومادر می شوند بر خلاف تصور عموم نیاز بیشتری به رعایت احترام ،ابراز علاقه و هم سویی روش تربیتی دارند تا فرزندشان در محیط گرم خانواده رشد کند. محیط پر تنش و شاهد مشاجره ی والدین بودن شخصیت فرزند را بسیار آسیب پذیر می کند.

 

۲- روش های تربیتی که در خانواده وجود دارد ، می تواند سوق دهنده یا باز دارنده ی فرزندان از رفتن به سوی مواد مخدر و یا انحرافات اخلاقی دیگر باشد. خانواده های آسان گیر و یا دیکتاتور ،خود  عاملی برای به انحراف کشیده شدن فرزندان خواهند بود. روش مقتدرانه که محبت را با قوانین منطقی و با توجه به نیاز های هر سن کودک همراه می کند ،می تواند کاربردی ترین روش پیشگیری باشد.روش تربیتی که همراه با تائید و تشویق بوده و عزت نفس کودک را در نظر می گیرد اما در دادن آزادی به او زیاده روی نمی کند.

روش های تربیتی که در خانواده وجود دارد ، می تواند سوق دهنده یا باز دارنده ی فرزندان از رفتن به سوی مواد مخدر و یا انحرافات اخلاقی دیگر باشد.

۳- کودکان نیاز به دنیای کودکانه دارند. دنیای شان را خراب نکنیم. آن ها باید بازی کنند ، تحرک داشته باشند ،تجربه کنند ، در تخیلاتشان غرق شوند ، عشق بی قید و شرط والدین را دریافت کنند ،بتوانند عقیده شان را بیان کنند و در مواقعی «نه»بگویند.داشتن دوران کودکی سالم آن ها را برای گذر ایمن از نوجوانی آماده می کند.

 

۴- فرزندان ما در هر سنی ،نیاز های خود را دارند و این نیاز ها در دختران و پسران در برخی مواقع و شرایط متفاوت است.

پدر و مادر باید نسبت به هر دوره از زندگی فرزندشان آگاهی داشته باشند و شرایط خاص نوجوانی و روزهای بلوغ را بدانند و در صورت بروز مشکل در ارتباط با فرزند از مشاوری آگاه کمک بگیرند.

 

از شما پدران و مادران می خواهم تجربه های خود را برای تبیان بنویسید و شما نوجوانان و جوانان عزیز از نگاه خودتان و با توجه به خاطرات کودکی تان برایمان بگوئید که والدین تان چگونه می توانند کمک کنند تا شما از خطراتی این چنین مصون بمانید؟

به این مجموعه یا مطلب رای بدین